پهلوانی که رفت ولی پهلوانی نرفت
به یاد جهان پهلوان غلامرضا تختی:
نبرد نابرابر
نیست کار ما برادر
موضوع درس امروز
درس جوونمردیه
می دونین کیه معلم
غلامرضا تختیه
باید که توی زندگی
یه مرد باشیم تو میدون
این راه و رسم تختیه
آی بچه های ایرون
پیرو راه مردایین؟
شاگرد پهلوونایین؟
خوبه که یادتون باشه
معلمای فردایین
یه تختی بود یه ایرون
خاطر خواهاش فراوون
کارش رضای مردم
به دادشون رسیدن
به جای مهر و امضا
حرفشو می خریدن
روزی و روزگاری
در حین کارزاری
فهمید که یک دست
حریف اون شکسته
مردونه با شهامت
گفت نیست این عدالت
نبرد نا برابر
نیست کار ما برادر
تموم دنیا دیدن
کشتی گرفت یه دستی
گویی که ساغری شد در گیر و دار مستی
اون نیست
اما اسمش موند تو دیار هستی
یه تختی بود یه دنیا
دلش به قد دریا
تو قصه ها نوشتن
حقیقته نه رویا
اسمش چه رونقی داد
به اسم پهلوونا
دنبال راه و رسمش
راه افتادن جوونا
یه تختی بود یه بازار
دوست داشت بمیره
اما مردم نبینن آزار
یه تختی بود یه میدون
وای ز روز مرگش
مردم با چشم گریون
یه ملت و یه تختی
قصه اش قشنگه اما
پایان روزگارش
رسید به شوربختی
یه تختی بود که مردش
از بس زمین نخوردش
گفتن که خود کشی بود
از بس که در خوشی بود
گفتیم دروغه
شاید
از درد و نا خوشی بود
یه تختی بود که کشته شد اما
توی روز نامه ها یه جور دیگه نوشته شد
یه تختی بود که کشتنش
اما دلیل مرگشو خاطرخواهی نوشتنش
یه تختیه که زنده اس
قصه ش کوتاهه اما
اسمش که خیلی گنده اس
چه باخت چه برد مهم نیست
اما تا دنیا دنیاست
برنده اس و برنده س
نبرد نا برابر
نیست کار ما برادر
(شعر از مسعود فردمنش)
تختی اسطوره ای در قلب تاریخ:
نمی توانیم برای تختی مرثیه بخوانیم. تختی نه از دست رفته است و نه رفتنی خواهد بود. اگر جسمش در کنارمان نیست اما روح بزرگوارش همیشه در کنار ما خواهد بود و کردار و رفتارش الگوی مردم ایران زمین. کیست که وقتی نام او می آید، بزرگمردی، جوانمردانگی و کردار پهلوانی او را انکار نماید؟ آری، او جزئی از تاریخ کهن سرزمین آریایی و باستانی ماست، تاریخی که وقتی بخشی از آن را برای یک بیگانه بازگو کنیم، مشتاق دانستن تمام و کمال آن می شود! او فقط به کشتی تعلق ندارد. او یک قهرمان است، بزرگمردی که پشت هر حریفی را به خاک نشاند و با اخلاق و کردار خوب و مثال زدنی اش برای همیشه در خاطر مردم ماند. او زنده است، زنده در کنار ما....
جهان پهلوان تختی در روز پنجم شهریور ماه سال 1309 خورشیدی در خانواده ای متوسط در محله خانی آباد تهران متولد شد. پدرش به سبب اعتقادات مذهبی و ارادت به امام هشتم، نام غلامرضا را برای وی برگزید. دو پسر و دو دختر دیگر از غلامرضا بزرگتر بودند.
شادروان تختی به لحاظ مشکلات خانوادگی فقط 9 سال در دبستان و دبیرستان منوچهری خانی آباد درس خواند و در سال 1329 به سبب علاقه به کشتی و ورزش باستانی به باشگاه پولاد رفت.
تختی در دوران زندگی ورزشی اش رکورد دار شرکت در المپیک ها و کسب بیشترین مدال از این آوردگاه بود. در چهار دوره المپیک حضور داشت و حاصل آن یک طلا، دو نقره و یک عنوان چهارم بود که در کشی ایران این امر اتفاق نادری است. جهان پهلوان علاوه بر قهرمانی، به لحاظ منش و رفتار انسانی و سجایای اخلاقی پسندیده و جوانمردی و نوع دوستی شهره خاص و عام بوده است.
او زندگی خود را وقف مردم کرده بود. شادروان تختی در ورزش باستانی و کشتی پهلوانی نیز دارای تبحر و مهارت بود، چنان که سه بار پهلوان ایران شد و هر بار کشتی گیران نامداری را مغلوب کرد.
وی چهار ماه پس از بازگشت از آخرین سفر خود(تولیدو،1966) در آبان ماه سال 1345 زندگی مشترک خود را با همسرش آغاز کرد؛ که حاصل آن تولد بابک در سال 1346 بود و سرانجام پس از گذشت چهار ماه از تولد فرزندش خبر درگذشت جهان پهلوان همه را در اندوهی عظیم و بهتی شگفت انگیز فرو برد.
جسمش رفت، اما روحش در کنار ماست. او جاودانه است و خواهد بود. او آنقدر برای کشورمان افتخار آفرید که تعدادش از دستمان در رفته است:
بازیهای المپیک:
52 هلسینکی: مدال نقره (79 کیلو گرم)
56 ملبورن: مدال طلا (87 کیلو گرم)
60 رم: مدال نقره (87 کیلو گرم)
64 توکیو: چهارم (97 کیلو گرم)
قهرمانی جهان:
51 هلسینکی: مدال نقره (79 کیلو گرم)
54 توکیو: نفر پنجم (87 کیلو گرم)
61 یوکوهاما: مدال طلا (87 کیلو گرم)
62 تولیدو: مدال نقره (97 کیلو گرم)
بازیهای آسیایی:
58 توکیو: مدال طلا (87 کیلو گرم)
جمع مدالهای غلامرضا تختی: 8 (4 طلا، 4 نقره)
المپیک 3 - جهانی 4 - بازیهای آسیایی 1
جهان پهلوان غلامرضا تختی اینک در کنار می نیست اما ما او را حس می کنیم. عکس هایش، خاطراتش، افتخاراتش، همه و همه در قلب ما جای دارد.
زندگی نامه ی غلامرضا تختی:
نخستین واقعهای که در کودکی غلامرضا روی داد و ضربهای بزرگ و فراموش نشدنی بر روح او وارد کرد، آن بود که مرحوم پدرش برای تامین معاش خانوادهی ناچارشد خانهی مسکونی خود را گرو بگذارد.
تختی سالها بعد در آخرین مصاحبهی خود با یادآوری این ماجرای تلخ میگوید: “یک روز طلبکاران به خانهی ما آمدند و اثاثیهی خانه و ساکنینش را به کوچه ریختند، ما مجبور شدیم که دو شب را توی کوچه بخوابیم. شب سوم اثاثیه را بردیم به خانهی همسایهها و دو اتاق اجاره کردیم. چندی بعد روزگار عرصه را بیشتر بر پدرم تنگ کرد تا این که مجبور شد یخچال طبیعیاش را نیز بفروشد. این حوادث تاثیر فراوانی در روحیهی پدرم گذاشت و باعث اختلال روحی او در سالهای آخر عمر شد.”
در چنان شرایطی، غلامرضا تنها ?سال به تحصیل پرداخت. وی خود میگوید:“ مدت ?سال در دبستان و دبیرستان منوچهری که در همان خانی آباد قرار داشت، درس خواندم، ولی تنها خاطرهای که از دوران تحصیل به یاد دارم، این است که هیچ وقت شاگرد اول نشدم، اما زندگی در میان مردم و برای مردم درسهایی به من آموخت که فکر میکنم هرگز نمی توانستم در معتبرترین دانشگاهها کسب کنم.
زندگی همچنین به من آموخت که مردم را دوست بدارم و تا آن جا که در حد توانایی من است، به آنان کمک کنم، حال این کمک از چه طریقی و از چه راهی باشد، مهم نیست. هر کس به قدر تواناییش ....”
غلامرضا، ورزش را از نوجوانی آغاز کرد. ورزش ابتدا برای او نوعی تفنن و سرگرمی بود. در همان اوان، خیال قهرمان شدن، مدتی او را به وسوسه انداخت اما از همان نوجوانی که تازه به فکر باشگاه رفتن افتاده بود، اعتقاد داشت که ورزش برای تندرستی و سلامت جان و تن هر دو لازم است.
شادروان تختی در مصاحبهای با اشاره به فقر و مشقت زمان نوجوانیاش میگوید:“ با آن که علاقهی فراوانی به ورزش داشتم، مجبور بودم که در جستجوی کاری برآیم. زندگی، نان و آب، لازم داشت. برای مدتی به خوزستان رفتم و در ازای روزی هفت یا هشت تومان، کار کردم. دنیا در حال جنگ (جنگ جهانی دوم)بود، زندگی به سختی میگذشت.”
آشنایی حقیقی تختی با ورزش و کشتی در باشگاه “پولاد“ آغاز شد. وی که پیش از این گودها و زورخانههای فراوانی دیده بود و شیفتهی تواضع و افتادگی پهلوانانی کشتی و ورزشی باستانی شده بود، برای نخستین بار در سال هزارو سیصدوسی ونه به باشگاه پولاد (واقع در خیابان شاهپور سابق) رفت و به دلیل علاقه و استعداد وافری که نسبت به کشتی نشان داد مورد توجه مرحوم “حسین رضی زاده”مدیر آن باشگاه قرار گرفت.
تختی، خود می گوید:“رضی خان آدم خوبی بود، اگر کسی را نشان میکرد و میدید که استعداد کشتی دارد، دست از سرش بر نمیداشت. در گرمای تابستان لخت میشدیم و هر روز از ساعت دو بعد از ظهر تا چندین ساعت کشتی میگرفتیم، از دوش آب گرم و حمام خبری نبود. کشتی گیران برای وزن کم کردن، به خزینه میرفتند تشکهای کشتی را با پنبه پر میکردند، اما خاک و خاشاک آن، بیش از پنبه بود.”
تختی که پس از بازگشت از خوزستان (مسجد سلیمان) روانهی خدمت سربازی شده بود، در سربازخانه با استفاده از فرصتها و توجهات فراهم شده، بهویژه تشویق و حمایت دبیر وقت فدراسیون کشتی که در دژبان ارتش فعالیت داشت، تمرینات کشتی خود را بار دیگر آغاز کرد. تختی خود در این باره میگوید:“ وقتی در سال ????در مسابقهی بزرگ ورزشی (کاپ فرانسه) شرکت کردم، درهمان اولین دوره ضربه فنی شدم. اما تمرینهای جدی و سختی که در پیش گرفتم، مرا یاری کرد تا حقیقت مبارزه را درک کنم؛ اگر چه شور پیروزی در سر داشتم، اما کار و کوشش را سرآغاز پیروزی میدانستم.”
به این ترتیب تختی با تمرین و پشتکار مثال زدنی رفته رفته خود را از میان بازندهها بیرون کشید و سرانجام در سال هزاروسیصدوسی در وزن هفتادو نه کیلوگرم به عضویت تیم ملی درآمد. وی در نخستین دورهی مسابقههای کشتی آزاد قهرمانی جهان (هلسینکی، ????) با وجود آن که هنوز ??سال داشت، نایب قهرمان جهان شد.
درخشش خیره کنندهی تختی در رقابتهای کشتی هلسینکی که در نخستین حضور او در مسابقههای قهرمانی جهان و در فاصلهی کمتر از دو سال از ورودش به میادین ورزشی داخلی اتفاق افتاد، بیش از هر چیز نمایانگر ایمان و تلاش و ارادهی کم نظیر تختی و همچنین استعداد و مهارت فوقالعادهی او در زمینهی کشتی بود.
گفتنی است در اولین دوره مسابقات قهرمانی کشتی آزاد جهان که از لحاظ تاریخی میدان معتبر و تعیین کنندهای برای کشتی ایران و جهان بود، تیم ملی کشتی آزاد ایران با ترکیب کامل و در هر هشت وزن آن زمان حضور پیدا کرد و با کسب دو نشان نقره (محمود ملاقاسمی و غلامرضا تختی) و دو نشان برنز (عبدالله مجتبوی و مهدی یعقوبی) در نتیجهیی درخشان و غیر قابل تصور پس از تیمهای ملی ترکیه و سوئد عنوان سوم جهان را به دست آورد. مسابقات سال ????هلسینکی (فنلاند) برای تختی آغاز راهی بود که طی ??سال آینده با کسب دهها پیروزی و فتح سکوهای متعدد قهرمانی در بزرگترین میادین بینالمللی کشتی ادامه یافت.
شادروان غلامرضا تختی در سال ????(????) در نخستین حضور خود در رقابتهای المپیک با کسب شش پیروزی و قبول یک شکست در برابر “دیوید جیما کوریدزه” از شوروی صاحب نشان نقره شد. وی در این مسابقهها توانست حیدر ظفر ترک را که سال پیش با غلبه بر تختی قهرمان جهان شده بود را شکست دهد.
تختی در دومین دورهی مسابقات جهانی که در خرداد ماه هزاروسیصد و سی و سه (1954) که در توکیو برگزار شد، در وزن هفتم ( هفتادو هشت کیلو) به رقابت پرداخت که با وجود پیروزیهای درخشان و شایستگی فراوانی که از خود بروز داد با قبول یک شکست غیر منتظره در برابر “وایکینگ پالم” سوئدی از راهیابی به فینال بازماند و در نهایت عنوان چهارمی این وزن را به دست آورد.
تختی شش ماه بعد در یک دیدار دوستانه در سوئد، « پالم» را با ضربهی فنی شکست داد و باخت غافلگیرانهی توکیو را به خوبی جبران کرد.
شادروان تختی همچنین در سال ???? در جشنوارهی بینالمللی ورشو موفق به کسب نشان نقره شد. اما سومین دورهی مسابقههای قهرمانی جهان (استانبول، ????) تجربهی تلخی برای مرحوم تختی بود. وی که در این دوره از رقابتها، برای اولین و آخرین بار در وزن فوق سنگین آن زمان (??+ کیلوگرم) کشتی میگرفت، به دلیل وزن بسیار کمتر نسبت به رقیبان با دو باخت حذف شد.
پهلوان ایران با وجود حذف شدن دراستانبول آبرومندانه کشتی گرفت و نتایجی که به دست آورد با توجه به آن که با وزن ??کیلوگرم به مصاف کشتی گیران فوق سنگین رفته بود، در مجموع غیر قابل قبول نبود.
به عنوان نمونه «دیتریش» آلمان و «ایوان ویخریستیوک» روس، حریفان اصلی تختی در این رقابتها صدوده کیلوگرم وزن داشتند و علاوه بر آن در وزن خود نیز از تجربهی خوبی برخوردار بودند.
در بازیهای المپیک ملبورن (استرالیا) که در آذرماه ????(????) برگزار شد تختی یک بار دیگر در وزن هفتم (?? کیلوگرم) به مصاف رقبایی از شوروی، آمریکا، ژاپن آفریقای جنوبی، کانادا و استرالیا رفت و با شکست تمامی حریفان اولین نشان طلای خود را به گردن آویخت.
این برای نخستین بار بود که دو قهرمان از آمریکا و شوروی در یک سکوی معتبر جهانی پایین تر از حریف ایرانی قرار میگرفتند.
جهان پهلوان تختی در اسفند ماه همان سال با غلبه به مرحوم حسین نوری به مقام پهلوانی ایران دست یافت و صاحب بازوبند شد و در سالهای سی وشش و سی و هفت نیز این عنوان را تکرار کرد.
جهان پهلوان تختی در سال ????در بازیهای آسیایی توکیو و مسابقات قهرمانی جهان در صوفیه به ترتیب نشانهای طلا و نقرهی این رقابتها را به گردن آویخت و در مهر ماه سال سی و هشت (هزارو نهصد و پنجاه ونه) در چهارمین دورهی مسابقات کشتی آزاد قهرمانی جهان که در تهران برگزار شد سومین عنوان قهرمانی جهان خود را کسب کرد.
“بوریس کولایف“ از شوروی تنها کشتی گیری بود که با امتیاز به تختی باخت و در ? کشتی دیگر رقبای مجارستانی، لهستانی، فرانسوی، بلغار و ترک تختی با ضربهی فنی مغلوب پهلوان ایران شدند.
تیم ملی کشتی آزاد ایران که در رقابتهای تهران با اکتفا به دو مدال طلای غلامرضا تختی و امامعلی حبیبی با وجود برخوردی از امتیاز میزبانی در حفظ عنوان سومی سالهای قبل نیز ناموفق بود در هفدمین دورهی بازیهای المپیک ( ایتالیا، هزارو نهصدوشصت) تا مکان پنجم رده بندی سقوط کرد. تختی کاپیتان تیم ملی و پر تجربهترین کشتیگیر ایران که در این رقابتها در وزن هفتم به میدان رفته بود، پس از پیروزی در پنج دیدار با در مسابقهی نهایی با قبول شکست در برابر “ عصمت آتلی“ از ترکیه به گردن آویز نقره دست یافت.
مسابقههای قهرمانی جهان در یوکوهامای ژاپن میدانی فراموش نشدنی برای کشتی ایران بود. تیم ملی کشتی آزاد کشورمان پس از حضور در ?دوره مسابقات المپیک و جام جهانی در رقابت های جهانی ????ژاپن، پرافتخارترین حضور خود در تاریخ کشتی را رقم زد و با دریافت پنج نشان طلا، یک نشان نقره، یک نشان برنز و یک عنوان پنجمی به مقام قهرمانی کشتی آزاد جهان دست یافت.
جهان پهلوان تختی که دراین مسابقات در وزن ?? کیلوگرم به مصاف حریفان رفته بود با حضوری مقتدرانه آخرین مدال طلای خود را به گردن آویخت.
کشتیگیران آزاد ایران در ششمین دورهی رقابتهای قهرمانی جهان در تولید وی آمریکا (????) نیز حضوری شایسته داشتند.
تیم ملی ایران اگرچه نتوانست مقام قهرمانی خود را در این مسابقات حفظ کند ولی کسب مقام سوم جهان نیز با توجه به کارشکنیها و ناداوریهایی که در حق تختی و سایر کشتیگیران ایران روا شد نتیجهی قابل قبولی تلقی میشود. جهان پهلوان تختی در این مسابقات با حضور مقتدرانه در برابر « وان براند» آمریکایی، « مروید» روسی و « عصمت آتلی» که از قهرمانان صاحب نام وزن هفتم بودند از حیثیت کشتی ایران به خوبی دفاع کرد و در نهایت پس از تساوی با «مروید» جوان تنها به دلیل ???گرم اضافه وزن نسبت به حریف از دریافت نشان طلا محروم شد و به گردن آویز نقره رضایت داد.
قهرمان ارزشمند ایران در شرایطی در این دیدارهای شرکت کرد که از بیماری خطرناکی رنج میبرد با این حال عشق به ملت ایران او را به مصاف با بزرگترین قهرمانان جهان کشاند. شدت بیماری تختی به حدی بود که پس از دیدار فینال سریعا به نیویورک منتقل و روز بعد در بیمارستان بزرگ نیویورک تحت عمل جراحی قرار گرفت.
در فاصله ی سالهای هزارونهصدوشصت و دو تا هزار و نهصد و شصت و شش ، جهان پهلوان تختی با وجود سن بالا همچنان عضو تیم ملی ایران بود. اما تنها در بازیهای المپیک هزارو نهصدو شصت وچهار توکیو شرکت کرد که در این دیدار با بداقبالی از کسب چهارمین نشان المپیک خود بازماند و به عنوان چهارمی جهان اکتفا کرد. البته جانشینان تختی در مسابقات جهانی صوفیه (هزاونهصدوشصت و سه) و منچستر (هزاونهصدوشصت و پنج) از دریافت حتی یک امتیاز در وزن هفتم ناموفق بودند، این امر در کنار عشق وافری که ملت ایران به جهان پهلوان داشتند، موجی از درخواستهای مردمی و مطبوعاتی برای حضور مجدد تختی در رقابتهای جهانی را برانگیخته بود. پهلوان سی و شش ساله ی ایران با وجود عدم آمادگی کافی و گذشتن از مرز بازنشستگی شرکت در مسابقه های جهانی هزار و نهصد و شصت و شش (تیرماه هزار و سیصد و چهل وپنج) تولیدو را پذیرفت.
تختی در مسابقات انتخابی مسابقات جهانی هزارو نهصدوشصت و شش از نظر نتایج فنی و پیروزی با ضربهی فنی، بهترین چهره شناخته شده و به عنوان بهترین کشتی گیر وزن هفتم ایران راهی آمریکا شده بود با این حال کارشکنیها و برخوردهای سویی که از سوی برخی افراد و مقامات نسبت به او روا میشد روحیهی او را تضعیف کرده بود.
جهان پهلوان به هنگام عزیمت به آخرین سفر خود، در میان خیل عظیم مردمی که برای بدرقه ی او و همراهانش آمده بودند در گفتوگو با خبرنگار “ کیهان ورزشی“ گفت: “هیچ چیز نمیتواند مرا خوشحال کند، پول، مدال طلا، عشق و حتی عشق. نسبت به این مردمی که به فرودگاه آمدهاند، احساس شرمندگی میکنم. راستی چقدر محبت بدهکارم؟ من چرا باید کشتی بگیرم؟ چرا باید همراه تیم مسافرت کنم، تا سبب این همه مراجعت باشم؟ اگر پاسخ به این پرسش را میدانستم من هم میتوانستم ادعا کنم چون دیگران هستم... وقتی کسی نداند چه عاملی سبب خوشحالیاش خواهد شد، یقینا نخواهد توانست بگوید چرا کشتی میگیرد و چرا همراه تیم مسافرت میکند”
تختی که بیامید به مصاف تازه نفسی هاو جوانان جویای نام رفته بود، متاسفانه با بدترین قرعهی ممکن نیز مواجه شد به طوری که پس از پیروزی پنج بر صفر در مقابل حریفی از مجارستان به مصاف “الکساندر مدوید» و «احمد آئیک» (نفرات اول و دوم این دوره از رقابتها) رفت و با قبول شکست در برابر آنها برای همیشه با صحنهی کشتی خداحافظی کرد.
(برگرفته از دادنامه )
وداع تلخ جهان پهلوان معاصر ایران با مردم:
جهان پهلوانا صفای تو باد
دل مهر ورزان سرای تو باد
یه ملت و یه تختی:
آسمان ایران گریست
هفده دیماه 1346تختی را در اتاقی در هتل اتلانتیک تهران بی جان یافتند و با این که سی و هشت سال از آن روز میگذرد ، مثل این است که دیروز بود.
بدون رادیو ، روزنامه ، تلویزیون ، مردم دهان بدهان ، گوش بگوش خبر درگذشت جهان پهلوان غلامرضا تختی را بهم میرساندند. هنوز چند دقیقه ای از پیدا شدن پیکر بیجان تختی نگذشته بود که سراسر تهران از این فاجعه آگاه شد و مردم در غم پهلوان عزیز خود می گریستند.
خبر در یک لحظه سراسر شهر را فرا گرفت و نیروی معجزه آسای مردم بار دیگر قدرت سحر آمیز خود را نشان میداد و به فاصله دو ساعت هزاران نفر از مردم کوچه و بازار دسته دسته بسوی پزشکی قانونی بحرکت در آمدند.
دختران و پسران مدارس و دانشجویان کلاسها را تعطیل کردند و همگی گریه کنان بطرف دادگستری حرکت کردند.
دانشجویان در خیابانها شعار میدادند و حتی خواستار مجازات مسببین یا قاتلین احتمالی تختی بودند
مردم میخواستند برای آخرین بار چهره معصوم پهلوانی را که بارها نام ایران را در جهان بلند آوازه ساخته بود و یک دم از فکر مردم فارغ نبود ببینند ولی ماموران استبداد مانع می شدند.